اگر از تنش، گلی میرست، امروز، گلستان نشین بودیم همه مان. اگر از تند مزاجیها، آرامش تولید میشد، استرس در این دیار نایاب میشد. اگر از درشت گوییها، طرفی میبستیم، طرفه اوضاعی میداشتیم دیدنی اما....خودمان بهتر از هرکس میدانیم چه حالی داریم. اصلا هم نیازی به کنایه صحبت کردن نیست تا از زبان شاعر با آن صدای مخملی روانشاد خسرو شکیبایی، بگوئیم" حالِ من خوب است اما تو باور مکن!" همه اینها هم "تلخ میوه"هایی است رسته بر سرشاخههای تنش و تند مزاجی و درشت گویی، میروید. فراوان هم هست- متاسفانه- این میوهای که یک عدد آن هم زیاد است و نازیبنده به جامعهای که تکلیف به "یستمعون القول و یتبعونهم احسنه" شده است. برای مردمانی که به "جادلهم بالتی هی احسن" تربیت یافته اند اما... این روزها خیلیها آن تکلیف و این تربیت را فراموش کرده اند و به هم میگویند هرچه را نباید! خسته میکنند ما مردم را این حضرات. آن هم در روزگاری که خسته ایم از گرانی و بلبشوی بی نظارتی. جان مان به لب رسیده از آنچه بر ما میرود اما با همه خستگی، پای امنیت و عزت کشور شهیدان و ملکِ ولایت که باشد، قد راست میکنیم و سینه ستبر . کور میکنیم چشمیکه به این دیار، چپ، باز شود اما مانده ایم با مسئولان و تریبون داران و صاحب جایگاههای خودمان چه کنیم؟ آن نماینده که خود با حد اقل آرا به مجلس رسیده از زبان اکثریت مردم برای رئیس جمهور، تقاضای چند بار اعدام میخواند و آن تریبون دار دیگر، عیار معنویت و روحانیت رئیس جمهور را به صفر نزدیک میبیند و آن دیگری... پای خدا و پیغمبر را هم همیشه به میان میکشند اما نمیدانند انگار که کلمات شان به مصداق همان تیشهای است که به ریشه اسلامیت و ملیت، توامان مینشیند. درک درستی از شرایط ندارند انگار آنانی که تکلیف شان اصلاح شرایط است. از آن طرف هم یاران روحانی تیغ کلام و نیزه توئیت در میان میگذارند برای مقابله با بدگویی آن طرفیها و دو طرف، همیمیزنند و آن که زخم برمیدارد منافع ملی است و آن که از نفس میافتد ملتی که سرمایه اش بر سرسره پول ملی هر روز بیشتر پایین میرود! خبر ندارند از بازار که استعلام قیمت برای ادارات هم درد سری شده به اندازه کلاف سر درگم. تا استعلام قیمت را ثبت سیستم میکنند و قبل از آنکه مدیر بالادستی، تیک بزند، باید استعلام جدید بگذارند که در بازار، قیمتها چند ساعت هم ثبات ندارد چه رسد به چند روز اما در چنین زمانی آن مجلسی مرد، به قول نقی معمولی، و آن تئوریسین مرد و آن تریبون دار مرد و آن مشاور و آن دفتر دار و.... چشم بر واقعیتهای جامعه بسته، چنگ در روی هم میکشند که باز خون بر صورت ملت مینشیند. آن گفتهای نا به جا با این گوهای نسنجیده دارد شر به پا میکند برای کشور. کسی باید دهان اینها را بگیرد. رئیس جمهور هم باید تدبیر کند گفتههای خود و یارانش را و بداند نیاز نیست هر گفتهای را جواب داد. بداند و به یاران خود بگوید " قطاراگرقدم به قدم بایستد وباکودکانی که به سمتش سنگ پرتاب میکنند مقابله کند هیچگاه به مقصد نمیرسد" به یاد آورد رسم بهشتی بزرگ را که جواب توهینها را هرگز نمیداد و زمانی که دوستانش میگفتند چرا جواب نمیدهی این همه ظلم را میفرمود من وظیفهای ندارم برای جواب دادن و میخواند " إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا ۗ" را و میگفت خدا خود دفاع میکند. حق هم همان بود و هرکه باور دارد که اهل حق است، بر ایمان خویش به خدمت مردم استوار بماند و دفاع از خویش را به خدا واگذارد و خود به تکالیف اصلی اش بپردازد که برای آن کرسی گرفته است. باری، "حواسمان به مقصدمان باشد، مبادا مشغول کودک صفتانی شویم که به سوی ما سنگ پرتاب میکنند...
ب / شماره 4315 / چهار شنبه 30 مهر 1399 / صفحه 3 /
http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990730.pdf