«غربت کتاب در دیار کتابداران»، فکر میکنم تیتر خوبی باشد برای بیان عمق فاجعهای که کتاب با آن مواجه است. اینکه از غربت سخن میگوییم، بهگزافه قلم بر کاغذ نبردهایم. انتشار پرزحمت کتاب با تیراژهای چندصدتایی، جز غربت چه معنایی میتواند داشته باشد؟ غربت واژهای «محترمانه» است برای روزگاری که کتاب تجربه میکند، آنهم در ایران که در هزارههای پیش، در کتابداری و کتابخوانی و داشتن کتابخانههای بزرگ، نامی بلندآوازه داشته است. امروزمان اما چنان از کتاب دور افتادهایم که زندگیمان به «بیحسابی» میل پیدا کرده است. باور قبلی مردمانمان این بود که «زندگی باید حسابوکتاب داشته باشد». آنهم تنها به معنای سنجش ریالی و تومانی و دلاری نبود. فقط به معنای اندازهگیری و اندازه نگه داشتن در حوزه اقتصاد نبود، بلکه همه شئون زندگی را در برمیگرفت و کتاب و فقط کتاب و تفکر در آن بود که میتوانست زندگی را به حساب آورد. اصلا زیستن و انتخاب سبکهای بهتر آن نیازمند کتاب است، تاجاییکه بهجرئت میتوان گفت هیچ چیز جای کتاب را نمیگیرد، چنان که هیچچیز جای اکسیژن و آب را نمیگیرد برای زنده ماندن. کتاب هم بیجایگزین است برای تعالی یافتن حیات. با این نگاه، گمان میکنم باید حاکمیت برای فقر کتابخوانی و غربت کتاب، چارهای بیندیشد. مگر نه اینکه تمشیت تمامساحتی زندگی، تکلیف حکومتهاست؟ فکر میکنم با الکترونیکی کردن مبادلات در نظام اداری و مخصوصا نظام بانکی -که در شماره پیشین همین ستون ذکرش رفت- میتوان با اختصاص کاغذ، از حوزه نشر حمایت کرد. گام دوم را هم حتما مردم برخواهند داشت و کتاب خوب، مخاطب خوب پیدا خواهد کرد.
شهرآرا / شماره 3248 / شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2207/32945