بسیار دیده و شنیده و خوانده ایم که فرزندان فلان عابد پارسا ره به بیراهه بردند و باز خوانده ایم که زادگان فلان افراد بی قید و بند به مقام والای انسانی رسیده اند. با همین دادههایی که بدان دست یافته ایم مکتب تربیتی خانوادهها را به چالش کشیده ایم و حتی آدرس سفرهها و طعه قلمههاشان را گرفته ایم. اینها هم البته مهم اند در جای خود اما فکر میکنم بایدبه مبدا و جهت حرکت افراد هم توجه داشت. به فضای تازهای هم که پا میگذارند اندیشید و به اما و اگرهایی که سر راه به وجود میآید و پرسشهایی که چون چاه دهان باز میکند هم عنایت داشت. خدا بیامرزد استاد متاله حضرت آیت الله صفائی حائری را که در صفحه 38 روش تربیت کودک، به ظرافت به تحلیل موضوع پرداخت و با نشان دادن دو سویه حرکتی نوشت: " ما مى بينيم آنها كه در خانواده مذهبى و در دامان روحانى تربيت شده اند مادامى كه در محيط سنّتى بوده اند با همان سنّتها مأنوس بوده اند و فعّال و جدّى و اگر از اين محيط بيرون نمى رفتند شايد تا آخر عمر هم معتقد و جدى بار مى آمدند، اما اينها هنگامى كه به محيطهاى باز و آزاد مى رسند و با ضدّ سنّتها روبه رو مى شوند، ناچار از گذشته خود مى بُرند و به نفرت و انزجار پيوند مى زنند. استاد یک مثال روشن میزند تا موضوع را روشن تر ادراک کنیم؛ روستایی تا هنگامى كه در همان محيط است يك روستايى مى ماند، با تعليمات دينى ملّا آشناست و سخت پاى بند و متعصّب و سنّتى، اما همين كه به شهر مى آيد و گرفتار تضاد مى شود، از هر قرتى و جنتلمن و غرب زده اى، قرتى تر و جنتلمن تر و غرب زده تر خواهد بود. استاد به نتایج ماجرا هم نظری درس آموز دارند و مینویسند: اين نمايش به ما نشان مى دهد كه در جامعههاى آزاد و برخوردار از تضاد نمى توان افراد را سنّتى بار آورد، گرچه در جامعههاى بسته مثل جامعههاى دويست سال پيش و يا جامعههاى سانسورى همانند جوامع كمونيستى، بتوان افراد را با سنّتها بار آورد و پيش برد. ... اما امروز نمیشود. در جامعه ما نمیشود و لذا" همين است كه آخوند زادههاى سنّتى زود رنگ عوض مى كنند؛ چون آنچه را كه يافته اند جلوگير اشكالها و انتقادها و ديدهاى تيزِ دورههاى بالا نيست و آنچه كه جلوگير است آنها سراغش را نمى گيرند و حتى زير بارش مى روند؛ چون خود را بى نياز و آگاه و عارف مى دانند. و همين است كه فرزندان آنهايى كه مذهبى نبوده اند هنگامى كه به مذهب مى رسند با شور و شوق عجيبى پيش مى تازند و تا سر حدّ جان مى ايستند و چهها كه نمى كنند و از چهها كه نمى گذرند." پایان بندی استاد نیز زیبا است؛ " قضاوت اين دو دسته در اين است كه يكى مذهب را به صورت سنّت گرفته و سپس اسير ضد سنّتها شده است و ديگرى لامذهبى را به صورت سنّتى فرا گرفته و سپس در مذهب، حرفهاى نو و تازه و دیدهای وسيع تر و برداشتهاى گسترده ترى را به دست آورده است." این هم یعنی دین تحقیقی. یعنی انتخاب درست مذهب. یعنی راه گزینی و انتخاب دقیق مقصد. راهی که به شکلی متفاوت ما هم باید پیش روی خود بگشائیم و از مرحله تفکر سنتی به اندیشیدن تحقیقی برسم....
ب / شماره 4325 / پنج شنبه 15 آبان ۱۳۹۹ / صفحه 3 /